به تاریخ اتهام بزنید؛ نه به من

نوشته پیشین درباره روابط آیت الله العظمی بروجردی و نواب صفوی، گویا انتقاداتی را به بار نشانده است که به جای پاسخ به این استنادات تاریخی؛ برآمده از نقل قول های حوزویان شناخته شده ای همچون حضرات آیات گلپایگانی، سلطانی، منتظری و فاضل لنکرانی و آقایان خاتم یزدی، واعظ زاده، دوانی، محمد یزدی، مهدی عراقی و ... که از کتاب های تدوین شده توسط مراکزی همچون مرکز اسناد انقلاب اسلامی و دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و ... استخراج شده است، انگشت اتهام زنی را به سوی من نشانه گرفته اند. اگر قرار است، کسی برای نقل این مسائل تکفیر شود، نعوذبالله ناقلان آن باید متهم شوند. مخالفان گشته اند و نوشته مرا که در نشریه ایران دخت منتشر شده و در وبلاگم به آن اشاره شده، را به این جریان و آن جریان منتسب کرده اند. البته در ذهن توهم زده این دوستان از برگ گل نازکتر طبیعی به نظر می رسد. نیکوست، این دوستان به جای اتهام زنی و توهین، به بزرگداشت شخصیت های عظیم الشانی همچون آیت الله بروجردی بپردازند که برابر اینگونه نوشته ها شوکه نشوند و خود پیش از این، از اختلافات مطلع باشند و اسناد تاریخی سره را از ناسره تشخیص دهند.

در این میان، گوشه ای از این انتقادات را نگاهی بیندازید: مطلبی به قلم فرید مدرسی با عنوان " طلبه ای علیه مرجعیت " منتشر نموده است. نویسنده این نوشته از در جانبداری از مرجعیت شیعه هیزم کش اختلافات نظری بین مرجعیت اعلی آیه الله بروجردی و شیر مرد زمستان اختناق نواب صفوی شده است .این فرصت طلبی ها و قلب موضوع ها را بسیار دیده و شنیده ایم...

البته پیش از این نیز درباره دو مطلب "آخرین روزهای قم؟" و "وای برما که چه بر سر طلاب جوان آمده است" عنان از کف دادند و بر اساس همین روش، به جای پاسخ به اصل ادعای بنده اتهامی رنگارنگ را زینت بخش بازتاب ها کردند. بخشی از این اتهام زنی، توسط سایت خبری "رسانیوز" صورت گرفت. آن را بخوانید: آقای مدرسی! در درس خارج، بصیرت درس نمی‌دهند. این همان گنجی است که شیخ ... شما از نداشتنش رنج می‌برد. بصیرت همان چیزی است که نوجوان سیزده ساله را رهبر همه ما کرد...

به تمامی این مطالب و بازتاب های انتقادی نگاهی بیندازید؛ همگی از گذشته دور تا امروز، یک جریان را نشان می دهند که جریان شناسی آن پراهمیت است.

میان نواب صفوی و آیت‌الله‌العظمی بروجردی چه گذشت؟

 

طلبه‌ای برابر مرجعیت

 

«همان‌طور که اخویش (هادی) برای ما تعریف می‌کرد: بچه که بود، سعی می‌کرد که مثلا یک صندلی بگذارد و برود روی صندلی بنشیند و زن‌ها را جمع کند که بیایید برای شما می‌خواهم روضه بخوانم، می‌خواهم برای شما صحبت بکنم. از بچگی علاقه زیادی به روحانیت و این مسائل داشت. یک آدم نحیف و لاغر بود؛ خیلی لاغر، 40 یا 45 کیلو وزن داشت. خیلی ساده‌زیست بود. اکثر شب‌ها سعی‌ می‌کرد که نماز شب بخواند و در نماز به‌خصوص در رکوع و سجودش خیلی دقت داشت که هر کسی که ناظر ایشان می‌شد، اصلا بی‌اختیار شیفته این حالت معنوی می‌شد. کلمات خاصی هم از خودش ابداع می‌کرد؛ در قنوت، رکوع، سجود و در موقع بیان که با خدا صحبت می‌کرد. ترس هم نداشت. از هیچ‌چیز نمی‌ترسید. یکی از ویژگی‌هایش، اینکه وی اعتقاد زیادی هم به استخاره داشت؛ یعنی اکثر کارهای مهمی که می‌خواست انجام دهد یا کسی امروز عقب ماموریتی برود و بزند، استخاره می‌کرد. تحصیلات کلاسیکش، دیپلم مدرسه صنعتی بود. علوم قدیمی هم یک مقداری در موقعی که درس کلاسیک می‌خواند، خوانده بود. یک مقدار از درسش را در مسجد قندی (خانی‌آباد) گذراند. آنجا یک مدرسی بود که درس عربی و درس قدیمی را پهلوی ایشان خوانده بود. تقریبا دو سال هم نجف آمد و آنجا درس خواند...

ادامه نوشته

تحليلی بر نقش حوزه علميه قم در واقعه 19 دي 56

 

چگونه روحانیت سازمان شد

 

« چيزي كه در منطقه درگيري به وفور ديده مي‌شد، كفش و عبا و عمامه بود كه از طلاب و مردم به جا مانده است. چند عمامه را از پياده‌رو برداشته به شاخه درخت انداختم تا در معرض ديد رهگذران قرار گيرد؛ رهگذراني كه از آنجا عبور مي‌كنند و شاهد اين قضاياي دلخراش نبوده‌اند. چند عمامه را به دست گرفته و به سمت حرم به راه افتادم. در خيابان ارم عمامه‌ها را نشان مردم و مغازه‌داران مي‌دادم و ديوانه‌وار فرياد مي‌زدم: كشتند! كشتند!...

ادامه نوشته

سفرنامه كربلا، نجف و كوفه – آذر 88

 

ديار آشنا

 

سفري متفاوت با تمامي سفرها در پيش بود؛ از قم به كربلا و نجف. گويي مي‌خواستم به زادگاهم بروم يا در آنجا گمشده‌اي داشتم و در پي آن مي‌رفتم. دقيقا نمي‌دانم چرا از لحظه درخواست ويزا تا روزي كه عازم بودم، ذوق و شوقي داشتم كه تا به حال آن را تجربه نكرده بودم. سفر به عراق و قدم زدن در نجف و كربلا، اگرچه براي اولين بار بود، اما گويي تجربه دوباره به حساب مي‌آمد و تجديد خاطره بود. خاطراتي كه خود در آن سهمي نداشتم و خانواده مادري‌ام آن را از كودكي برايم لالايي كرده بودند. پدر بزرگ مادرم سال‌ها در نجف زيسته بود و در مسجد هندي‌، جنب حرم امام علي(ع) امام جماعت بود و بزرگان نجف (آيات عظام نائيني، آقا سيدابوالحسن اصفهاني، سيدمحسن حكيم و...) به او اقتدا مي‌كردند. شيخ علي زاهدقمي، از دوستان و هم‌مباحثه‌اي‌هاي شيخ عباس قمي و شيخ حسنعلي نخودكي بود كه به زهد، بيش از فقاهتش شهره بود...

ادامه نوشته

تصاویری از تشرف به حرم امام علی(ع)؛ روز عید غدیر

 

 

عكاس: امير حسامي‌نژاد

ادامه نوشته

گفت و گو با آیت‌الله سیدهاشم بطحایی

 

فقط طلاب جوان تمایل دارند، دولت به حوزه کمک کند

 

 آیت‌الله سید هاشم بطحایی‌گلپایگانی، از اساتید حوزه و دانشگاه است که از منتقدان کمک مالی دولت به حوزه شمرده می‌شود. او اگرچه سال‌ها استاد دبیرستان و دانشگاه بوده است، اما به اصول مرسوم و سنتی حوزه‌ها وفادار است و بر این اساس به دفاع از استقلال حوزه می‌پردازد. او در این اواخر در پی اعلام نظر رییس دولت مبنی بر انتخاب وزیر زن، نامه‌ای انتقادی نوشت و به ابراز نظرات خود پرداخت. منزل او در شب عید قربان محل گپ و گفت درباره بودجه حوزه بود و او دیدگاه خود را در این باره ترسیم کرد...

ادامه نوشته

گفت و گو با مسئول دبيرخانه شوراي عالي حوزه‌هاي علميه

 

هم پول می‌گیریم، هم مستقل هستیم

 

 شورای عالی حوزه‌های علمیه عالی‌ترین مقام حوزوی است که تمام فعالیت‌ها و برنامه‌های حوزه توسط آن تصویب می‌شود و مدیران حوزه ملزم به تبعیت از این مصوبات هستند. این شورا منتخب جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که پس از آن از سوی رهبری و برخی مراجع تنفیذ می‌شوند. اکنون با تایید این شورا، حوزه در بودجه پیشنهادی دولت به مجلس صاحب بودجه رسمی است که امسال حدود 173 میلیارد تومان درنظر گرفته شد؛ 58 میلیارد تومان برای امور فرهنگی و آموزشی، 85 میلیارد تومان برای امور عمرانی و 30 میلیارد تومان در اختیار دولت که بر اساس صلاحدیدش می‌تواند به حوزه اهدا کند. این بودجه در سال 80 برای اولین بار، تحت ردیف بودجه مرکز خدمات حوزه‌های علمیه به حوزه اختصاص یافت که مبلغ آن 2 میلیارد و 200 میلیون تومان بود. سال 81 هم همین مقدار در نظر گرفته شد که در سال 82، 83 و 84 به ترتیب به 2 میلیارد و 600 میلیون، 4 میلیارد و 800 میلیون و 10 میلیارد و 900 میلیارد تومان افزایش یافت. پس از تشکیل دولت «محمود احمدی‌نژاد»، بودجه شورای عالی حوزه‌های علمیه کاملا رسمی شد و از این به بعد تحت نام این شورا بودجه اختصاص یافت که سال 85، 32 میلیارد تومان و سال 86، 29 میلیارد تومان بود. در سال 87، با رایزنی شورای عالی بودجه‌ای عمرانی هم بر آن افزوده شد که جمعا به 115 میلیارد تومان رسید؛ 30 میلیارد امور فرهنگی و آموزشی حوزه و 85 میلیارد تومان امور عمرانی...

ادامه نوشته

وای برما که چه بر سر طلاب جوان آمده است

نمی‌دانستم که از حق نوشتن و بر حقیقت پای‌فشردن آنچنان طلبه‌های جوان جویای نام و عاشق سیاست‌ورزی را دلگیر می‌کند. نمی‌دانستم که وظایف آنان از تحقیق و تحصیل در علوم حوزوی به دفاع جانانه از سیاست‌ورزان مکلا تغییر یافته است...

ادامه نوشته

اینجا زنی تنها فریاد می‌زند

نمی‌توانم. پاهایم آنچنان می‌لرزد که راه به جلو ندارد. اینجا نینواست. اینجا ظلم به حد اعلای آن رسیده است و «هل من ناصر ینصرنی» شنیده نمی‌شود. عطش پاسخی جز تیر سه شعبه ندارد. مهربانی در یک سو آکنده شده است و ناجوانمردی در دیگر سو. دنیا معیار بد و خوبی برای شیفتگان قدرت شده است. شط علقمه هنوز شرمگین چشمان مروت است. اما آدمی آنچنان مقهور دنیاطلبی است که خجلان نیست و برای دنیا، تیر به مروت می‌زند. اینجا نفس به شماره می‌افتد...

ادامه نوشته

آخرین روزهای قم؟

امروز حوزه علمیه قم شگفت‌انگیزترین حوزه‌علمیه در طول تاریخ تشیع شده است. مدیران حوزه‌ای که به منویات مراجع گوش نمی‌دهند، ساز جدایی می‌سرایند و آنچنان پیش می‌روند، آن هنگام که مرجعی بزرگ رحلت می‌کند، نه تنها بیرقی سیاه بر بام مدارس آویخته نمی‌شود و مدارس تعطیل نمی‌شوند، بلکه نهادهای مدیریتی آن بر طبل ضدیت با آن مرجع می‌زنند و بدون هیچ ترس و هراس و خجالتی معاونت آموزشی حوزه علمیه قم به کمک اس ام اس های دولتی مخابرات، طلبه‌هایی که هنوز نمی‌توانند ضرب ضربا را تلفظ کنند و برخی از آنان هنوز به سن تکلیف نرسیده‌اند، را گردهم می آورد تا نه در دفاع از حوزه، نه در دفاع از تشیع، نه در پافشاری بر احکام شرعی، بلکه برای میتینگی سیاسی علیه مرجع تقلیدی که باور سیاسی‌اش با نگاه رسمی فاصله داشت، کفن بر تن کنند؛ کفنی که از پول بیت المال خریداری شده و در دسترس آنان قرار گرفته است...

ادامه نوشته