اولین گفت و گوی تفصیلی با دختر امام موسی صدر؛ سیده حورا
پدرم به موسیقی گوش می داد
سیده حورا صدر، دختر اول و فرزند سوم امام موسی صدر
است که آنچنان میلی به مصاحبه ندارد. چند سالی است که خواهان گفت و گو با او هستم
که امروز میسر شد. حتی هنگامی که گفت و گو تنظیم شد و برای انتشار آمده می شد، هر
لحظه نگران بودم تا از چاپ آن مرا نهی کند. رفتارش هم آنچنان محترمانه و آرام است
که فکر می کنم اگر این درخواست را می کرد، نمی توانستم جواب منفی دهم. حورا دختر
48 ساله آقا موسی، همچنان چشمش به در است و هر آن فکر می کند، پدر زنگ خانه اش را
می زند و او را در آغوش می گیرد. ناگهان حبس 32 ساله پدر به یادش می آید و لحظه
لحظه زندگی در زندان، کنار گوشش زمزمه می شود و مقابل دیدگانش رژه می رود و لبخند
امید آمدن بر لبانش می ماسد. انتظار ذکر هر روزه او و مادر، برادران و خواهرش است.
پدر را در اوج و میان دوستانی دیدند که هر کدام مقام و مکنتی در این بلد و آن بلد
دارند اما ناگهان میان این همه هیاهو ناپدید می شود؛ میزبان رسم مهمان نوازی را با
زشت ترین رفتار به جا می آورد و او را می رباید. پس از ربودن، اگرچه همه فریاد
زدند و ناله کردند، اما به زودی فروکش کرد و هرکس به دنبال گوشه ای از دنیای خود گشت.
آنان همچون دیگران نبودند، اگرچه تنها بودند اما سرد نشدند. پدر آنچنان آتشی بود
که نه خود و نه فرزندانش خاموشی به خود ندیدند. اگرچه حورا می خندد، ولی بغض
گلویشان را می خراشد، التهاب و اضطراب غذای همه روزه سفره شان است و فریادرسی را
می جوید تا به داد بی داد رفته بر آنان برسد. به یکباره تاملی می کند و می گوید: «تا
آزادی ادامه می دهیم...
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۹ ساعت 16:50 توسط فرید مدرسی
|
فرید مدرسی. متولد 25 آذر 59 در قم. دانشآموخته ارتباطات. روزنامه نگار...