وای برما که چه بر سر طلاب جوان آمده است
نمیدانستم که از حق نوشتن و بر حقیقت پایفشردن آنچنان طلبههای جوان جویای نام و عاشق سیاستورزی را دلگیر میکند. نمیدانستم که وظایف آنان از تحقیق و تحصیل در علوم حوزوی به دفاع جانانه از سیاستورزان مکلا تغییر یافته است. نمیدانستم که اهمیت مداحان برایشان از علما و مراجع بیشتر است. نمیدانستم که مرجعیت آنچنان برایشان کماهمیت است که حاضرند برای باورهای سیاسیشان توهین را خرج آنان کنند و ذوق سیاسی جوانی را بر تقوا و پرهیزکاری ترجیح دهند.
وای برما که چه بر سر طلاب جوان آمده است که هنور جامعالمقدمات نخوانده، میخواهند برای ریش سفیدان مدرس عروه تعین تکلیف کنند. وای بر ما که جسارت به مرجعت را نه روشنفکران غیرمدهبی، نه مارکسیستهای لامذهب و نه لائیکهای دینگریز، بلکه طلبههای پرورشیافته حوزههای علمیه شیعی هواداری میکنند. وای برما که رئیس دولت نام مرجعی را بدون پسوند و پیشوند بیان میکند و بر عدم تاثیرگذاری او سخن میگوید، آنگاه طلاب جوان برایش هورا میکشند. وای برما که یار شفیق رئیس دولت و همه کاره نهاد ریاست جمهوری از نیازمندی خداوند به انسان سخن میگوید و حوزهها لبخند میزنند. وای برما که حقوق یک ایرانی مسلمان و شیعی به کشوری مارکسیستی در امریکای لاتین تعلق میگیرد و بزرگداشت متصدیان امر در حوزه برگزار میشود. وای برما که خبرگزاریای حوزوی به جای حمایت از مرجعیت و حوزه و علما به طرفداری آنچنانی از دولتی میپردازد که خط و ربط آن در مواجه با علما روشن است. وای برما که مرجعی بزرگ در قم رحلت میکند و از برگزاری مراسم ختماش جلوگیری میکنند. وای برما...
دوستان طلبه! قم روزگاری قم بود. صدای خشم بزرگان آن تن سیاستمداران را میلرزاند و دستبوسی دولتمردان برابر مراجع عظیمالشان عرف بود. داستان قم، داستان جرات بود و جسارت. داستان ظلمستیزی بود و دفاع از اصول و مبانی تشیع. داستان فریادهای آزادیخواهانه بود برابر حاکمان مستبد. توهین به مرجعیت در روزنامه دولتی، انقلابی بزرگ را رقم زد که قم آغازگر آن بود. امروز گویی چند طلبه سیاستهای حوزه را تشخیص میدهند که نعره میزنند و بر طبل خشم میکوبند و مردم را به مبارزه میطلبند؟! چراکه بزرگان حوزه همواره با مردم ازتباطی تنگاتنگ داشتند.
آن روز را میبینم که تو پشیمان شوی! بله توی طلبه جوان که هنوز لای کتابهای حوزه را باز نکردهای، تویی که در هنگام امتحانات حوزه به دنبال جزوه چند صفحهای میروی تا لااقل نمره قبولی بگیری، تویی که به جای در حجره زیستن به دنبال خریدن خانهای آنچنانی هستی، تویی که نمیدانی نویسنده کفایه کیست، تو را میگویم که به جای تحصیل در حوزه در آن سایت خبری به پردازش خبرهای جانبدارانه برای دولت مغضوب علما مشغول هستی، دوستت را هم میگویم که به جای شبزندهداری و مطالعه، هر روز با آن مداح معمم دیدار میکند و او برایش از روشهای شعار دادن میگوید. همه شما روزی برابر مراجع سر خم خواهید کرد و گریان از خداوند طلب عفو میکنید. اما آیا مردم هم شما را میبخشند؟! با حقالناس چه خواهید کرد؟!
فرید مدرسی. متولد 25 آذر 59 در قم. دانشآموخته ارتباطات. روزنامه نگار...