خداحافظي طالقاني با «اسلام سياسي»
«اين حجره من بود، اينجا، همين حجره آخر! خدايا شكر تو را به جا ميآورم كه دست تقدير تو من را به اين مدرسه انداخت. فضلا و پاكاني بودند كه صداي زمزمه آنها، شب و نيمهشب، در اين حجرهها بلند بود. مانند خانههاي زنبور كه عسل تهيه ميكنند، آنها شهد قرآني و شهد حديث و شهد مكتب اهل بيت درست ميكردند تا در چنين روزي دنيايي را شادكام كنند. اين در و ديوار اين مدرسه، خاطرات 50 ساله من است و الان دارد به يادم ميآيد و ديوانهام ميكند. شما اينجا نشستهايد و نميدانيد اين در و ديوار چقدر براي من الهامبخش است.» (1) تقدير بار ديگر «سيد محمود طالقاني» را پس از 40 سال به «فيضيه» بازگرداند؛ تنها دانشگاه و موطن تحصيلي او. اگرچه طالقاني در آن سالها از سوي برخي به عنوان يك غيرروحاني ياد ميشد، اما چند ماهي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و ايامي مانده به درگذشتش بار ديگر به مكه روحانيون ايراني يعني «قم» ميآيد و در كعبه اين شهر در برابر حجرهاش ميايستد و با صدايي رسا از جداييها شكايت ميكند و به بريده شدن از نيستان اشارتي؛ چرا كه «آتش عشقست كاندر ني فتاد/ جوشش عشقست كاندر مي فتاد»...
فرید مدرسی. متولد 25 آذر 59 در قم. دانشآموخته ارتباطات. روزنامه نگار...