شاید اندکی سخت باشد که در همه روزهای تابستان امسال روحیه‌اي ناجور و سخت مرا همراهي مي‌كند. هر روز به اميد فردايي كه اين روحيه را از دست دهم و شاد و شنگول كارهايم را به سرانجام برسانم. اما چه اميد مسخره‌اي! روز از نو و روزي از نو.... دلم اندكي تنگ است و هيچ دوايي درد آن را درمان نمي‌كند. نمي‌دانم كه اندر احوالاتم چه شده است كه چنين ام. باز هم به اميد فردايي كه روحيه‌ام همچون گذشته شود؛ نه همانند اين تابستان لعنتي...