گزارشي از تشكلسازي آيتالله مصباحيزدي
خانهسازي آيتالله
آيتالله محمدتقي مصباح يزدي بار ديگر تشكيلاتي جديد به راه انداخت و اينبار برخي از اصولگرايان در جبهه منتقدان قرار گرفتند؛ تشكيلاتي به نام «جبهه پايداري انقلاب اسلامي» كه نامش نيز مديون آيتالله است: «نام جبهه پايداري انقلاب اسلامي با الهام از ديدگاه آيتالله مصباح انتخاب شد، به طوري كه وي در ديداري با يادآوري آيه شريفه "ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا..." تاكيد كرد كه پس از دولتهاي نهم و دهم برخي از افراد به عنوان مصداق بخش اول اين آيه خوب ظاهر شدند اما در بخش پايداري و استقامت در مسير حق دچار خطا و كوتاهي شدند. بنابراين جبههاي كه قرار است بخش قابل توجهي از رويشهاي انقلابي را زير يك پرچم جمع كند، بايد روي مقوله "پايداري" حتي در عنوان و تابلوي خود تصريح داشته باشد.» (رجانيوز)
البته اين تشكيلات همچنان كه مدنظر آيتآلله است «حزب» نيست؛ مرتضي آقاتهراني، شاگرد آيتالله مصباح و عضو ارشد جبهه پايداري ميگويد: «در ديدار با آيتالله مصباح يزدي، استاد نكاتي را به ما گوشزد كردند و گفتند: تشكل و نشست و برخاستهاي خود را داشته باشيد؛ اما مبادا حزب تشكيل دهيد.» روحالله حسينيان، ديگر عضو ارشد اين تشكيلات هم از «تشكلي غيرحزبي» براي ساماندهي نيروها سخن گفته است و صادق محصولي عضو ديگر اين تشكيلات نيز اينگونه آن را تشريح ميكند: «اين جبهه يك حزب نيست و در واقع اين جبهه يك گفتمان است و تحتنظر فقهاي بزرگوار فعاليت ميكند و در واقع دغدغه اصلي اعضاي جبهه تبعيت از نظرات ولي امر مسلمين حضرت آيتالله خامنهاي است.» آقاتهراني هم در ترسيم اين تشكيلات ادامه ميدهد: «همانطور كه دوستان گفتند ما حزب نيستيم. ثبتنام نيز نميكنيم. اصولي داريم كه هركس به اين اصول پايبند باشد، با ماست.» او در جاي ديگر نيز از ديدارشان با آيتالله خامنهاي، رهبري جمهوري اسلامي ايران خبر داده و از قول ايشان گفته بود: «آقا فرمودند حزبي نشويد، تشكل داشته باشيد، نظم داشته باشيد و وحدت داشته باشيد.»
اما آيتالله مصباح يزدي از گذشتههاي دور مخالف تحزبگرايي بود. او خود بر اين مسئله تصريح كرده و روزهاي آغازين شكلگيري حزب جمهوري اسلامي را به ياد آورده است: «عضويت در يك حزب يا گروه يا دسته وابستگي فكري و علاقه غيرعقلاني ميآورد. براي همين در همان اوايل انقلاب كه شهيدبهشتي همراه دوستانش حزب جمهوري اسلامي را تشكيل دادند، چون تعهد حزبي را مغاير با ارزشها و باورهاي ديني ميدانستم، به عضويت آن در نيامدم.»
اما اين حزبگريزي آيتالله، با «تشكلسازي» او مغايرت ندارد. آيتالله يكي از فعالترين روحانيوني است كه در دو دهه اخير و حتي پيش از آن به تشكلسازي روي آورده است. او منتقد حوزويان است كه كمتر به جمعگرايي و تشكلسازي توجه ميكنند و البته تشكيلاتي ناب را ميپسندد؛ تا جايي كه حلقه حقاني (برخي از دانشآموختگان مدرسه حقاني كه پس از انقلاب اسلامي در مناصب قضايي، اجرايي و امنيتي به ايفاي نقش پرداختند) نيز به مذاقش خوش نميآيد: «احتياج به يك گروه متشكل يا به تعبيري به يك شبكه فرهنگي داريم. حقيقتش اين است كه ما در حوزه عادت نكردهايم به اينكه يك چنين تشكلهايي با اهداف فرهنگي براي فعاليتهاي درازمدت داشته باشيم... البته يك تشكلي از فارغالتحصيلان مدرسه منتظريه [حقاني] هست كه بعد از انقلاب تشكيل شد و گويا جلسات ماهيانه دارد و داراي بركاتي است. ولي آن نيز اساسا براي يك هدف فرهنگي خالص تشكيل نشده است.» (19 آذر 79، اولين نشست انجمن فارغالتحصيلان موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني) او همچنین گفته بود: «هر قدر ارتباط، اتحاد، همبستگي و پيوستگي بين كساني كه به كارهاي اجتماعي ميپردازند، بيشتر باشد، با توجه به كميت و كيفيت افراد شركتكننده، ارزش كار به صورت تصاعدي بالا ميرود.» (18 ارديبهشت 83، هشتمين نشست انجمن فارغالتحصيلان موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني) چراكه به روايت «محمود رجبي» شاگرد آيتالله، او گفته بود که «هر استادي بايد تكثير شود تا كارهاي ناتمام وي ادامه يابد و نيروي كافي براي پر كردن خلأهاي آينده تربيت شود.» (عربي، حسينعلي، انديشه ماندگار، زلال كوثر، ص 145)
پيش از پيروزي انقلاب اسلامي نيز او اينگونه ميانديشيد كه برخي برنامههايش را درك نميكردند. محمود رجبي در اين باره ميگويد: «قبل از پيروزي انقلاب... در اوج مبارزات... برخي از برادران گاهي اعتراض ميكردند كه حالا در اين موقعيت، اين درس خواندن چه برنامهاي است. البته همه در تظاهرات شركت ميكرديم، ولي اين برادران توقع داشتند، درس را به طور كلي كنار بگذاريم؛ ولي حضرت استاد مكرر تاكيد ميكردند كه اين هم وظيفه است...» (اسلامي، محمدتقي، زندگينامه حضرت آيتالله محمدتقي مصباح يزدي، پرتو ولايت، ص 258)
البته آيتالله مصباح يزدي در تشكل جمعي از طلاب و فضلاي دهه 40 كه بعدها نام «جامعه مدرسين حوزه علميه قم» را گرفت، حضور يافت و همچنين در همان دوران به همراه برخي، عضو گروه ولايت جهت مطالعه جمعي درباره «حكومت اسلامي» شد. در همان سالها نيز در شكلگيري مدرسه علميه حقاني (مدرسهاي با قالبي برنامهريزي شده و منظم و داراي گزينشهاي اوليه و حتي در دوره تحصيل) حاضر بود. از اين مدرسه هم كه به «موسسه در راه حق» رفت، برخي از شاگردانش را با خود برد و در آنجا نيز به تدوين برنامه آموزش و عضويت در كميته گزينش طلاب جهت تحصيل در اين موسسه پرداخت.
***
آيتالله مصباح يزدي در سال 66 به سوي تشكيل مجموعهاي مستقل تحت مديريت خود گام برداشت كه «بنياد فرهنگي باقرالعلوم» نام داشت و از «موسسه در راه حق» جدا شد. اين موسسه سنگ بناي مجموعهاي شد كه در سال 74 با مجوز رسمي وزارت علوم تاسيس شد؛ موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني. اين مجموعه اگرچه يك موسسه آموزشي تلقي ميشد، اما براساس باور موسس آن تمام تار و پودش به گونهاي طراحي شده بود تا يك «تشكيلات» را بيافريند؛ چرا كه آيتالله معتقد بود: «اگر روحيه جمعگرايي و كار گروهي در حوزه حاكم شود، آثار و بركات اين حوزه علميه صدها و بلكه هزارها برابر خواهد شد و دشمنان بسيار مشكلتر خواهند توانست در آن نفوذ كنند يا آن را از هم بپاشند... (انديشه ماندگار، ص 146-145) امروز شياطين جن و انس كه دشمن فكر و انديشه ما هستند، در همه جا گرد ما هستند، برخي از آنها ممكن است حتي در لباس روحانيت باشند... (عربي، حسينعلي، حقيقت شرق، زلال كوثر، ص 205)»
اينگونه است كه «گزينش» جايگاهي اساسي در اين موسسه دارد و نه تنها در آغاز ورود دانشآموختگان، بلكه «در خلال دوره آموزشي از طرق مختلف» ادامه مييابد، به گونهاي كه در نهايت فارغالتحصيل شدن، شناخت تفصيلي از قابليت و تواناييهاي فرد حاصل ميشود. مديران اين موسسه نه تنها به ارتقاي آموزشي دانشآموختگان توجه دارند، بلكه به دنبال «ارتقاي سطح فرهنگي، سياسي و اجتماعي دانشپژوهان و تعميق باورهاي ديني و انقلابي و حفظ ارزشهاي ديني» هستند. كارمندان اين موسسه هم از اين برنامهها به دور نيستند و تحت آموزشهاي لازم قرار ميگيرند. اينچنين است كه به قول آيتالله «استاد تكثير ميشود.»
در كنار اين موسسه، مجموعههاي ديگر نيز طراحي شده است كه سبقه تشكيلاتي بودن موسسه را دوچندان ميكند؛ انجمن فارغالتحصيلان موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، كانون طلوع و... .
انجمن فارغالتحصيلان موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني:
اين انجمن در سال 1377 به صورت غيررسمي براساس نظر عاليترين مقام اين موسسه يعني آيتالله مصباح يزدي تاسيس شد. او گفته بود: «من فكر ميكنم اگر اين تشكيلات (انجمن فارغالتحصيلان) پا بگيرد و سير تكاملي خود را طي كند، راه بسيار خوبي براي انجام مسئوليت بزرگ مقابله با تهاجم فرهنگي ميشود. كسي كه ميتواند در مقابل اين توفان كوبنده و ويرانگر مقاومت كند و اينبار را به دوش بگيرد و اين مسئوليت را عهدهدار شود، امثال شما هستيد و گمان نميكنم، جايي كه بتواند يك جمع متشكلي را با شناخت و اعتماد متقابل نسبت به همديگر فراهم كند، بهتر از اينجا وجود داشته باشد.» اين تشكل اگرچه در عنوان همچون نهادهاي صنفي ـ آموزشي به نظر ميآمد، اما مجوزش در 12 آبان 1380 از سوي «كميسيون ماده 10 احزاب وزارت كشور» در قالب يك تشكل سياسي صادر شد. از منظر مالي بخش اعظم بودجه از سوي موسسه آيتالله مصباح تامين ميشود كه هدف از تاسيس آن را اينگونه ذكر كردهاند: «ارتباط مستمر ميان فارغالتحصيلان تا در اين راستا، حضور فعال در مسائل كشور داشته باشند و در برابر مسائل مربوط به مباني اسلام، نظام جمهوري اسلامي، ولايت فقيه و مسائل مهم جهان اسلام موضعگيري كنند.» اين انجمن از سه ركن مجمع عمومي، شوراي مركزي و دبيركل تشكيل شده كه تمامي تصميمات آن بايد به تاييد رياست موسسه (آيتالله مصباح يزدي) برسد تا اجرايي شود. اگرچه مركزيت اين انجمن قم است، اما در سراسر كشور نمايندگي دارد و در قالب مناطق دهگانه تقسيمبندي شده است؛ «1ـ اصفهان 2ـتهران 3ـ خراسان و سمنان 4ـ يزد، كرمان، سيستان و هرمزگان 5ـ قم 6ـ مركزي، همدان، كرمانشاه، ايلام و كردستان 7ـ مازندران، گيلان و گلستان 8ـ شيراز، بوشهر، لرستان، كهگيلويه و بويراحمد، اهواز و چهارمحال و بختياري 9ـ آذربايجان شرقي و غربي، زنجان، قزوين و اردبيل 10ـ فارغالتحصيلان بينالمللي»
شايد بتوان گفت كه اولين ظهور سياسي انجمن فارغالتحصيلان در انتخابات رياستجمهوري سال 84 بود كه در قالب بيانيهها و سخنرانيهایی به دفاع از «محمود احمدينژاد» پرداختند. اگرچه پيش از آن، در نهادهايي همچون سپاه، بسيج، نهاد نمايندگي وليفقيه در دانشگاهها، هياتهاي مذهبي و... به بيان ديدگاهها و نشر افكار خود پرداخته بودند. فعالان اين انجمن افرادي همچون مرتضي آقاتهراني، سيداحمد رهنمايي، قاسم روانبخش، محمدناصر سقاي بيريا، حسين جلالي، علي و مجتبي مصباح يزدي، محمود دهقاني، ابوالحسن حقاني، سيدمحمود نبويان، احمد و علي ابوترابي، احمد رهدار و... هستند.
دفتر پژوهشهاي فرهنگي:
اين دفتر كه زيرمجموعه موسسه آيتالله مصباح يزدي قرار دارد، در منزل قديمي آيتالله راهاندازي شد. آيتالله خود درباره دليل راهاندازي آن گفته بود: «مدتهاست بهخصوص بعد از رحلت حضرت امام (قدسسره) احساس ميشد كه تدريجا دستاندركاران، اعم از مسئولين رسمي و ساير كساني كه نقشي در فعاليتهاي سياسي كشور دارند، از مسير اصلي انقلاب، كمابيش دارند زاويه باز ميكنند و به سمتوسوهاي ديگر ميروند... چند نفري از طلبهها به فكر افتادند كه يك حركتي در جهت انجام اين وظايف اجتماعي انجام دهند... به اين نتيجه رسيدند كه در تمام شهرهاي كشور، مردم نقاط مختلف به اسلام و انقلاب بسيار علاقهمندند... كه پراكنده هستند. اگر اين نيروهاي متعهدي كه در اطراف كشور و در همه اقشار وجود دارند، اينها همديگر را بشناسند و با هم ارتباط برقرار كنند و فعاليتهايشان را متمركز كنند و جهت دهند، در مقابل قدرتهاي ديگر، دست بالا را خواهند داشت... منظور اين است كه يك نخ رابطي بين آنها (گروههاي سياسي) باشيم.» قاسم روانبخش نيز درباره راهاندازي اين مجموعه گفته بود: «توسط تعدادي از طلاب و فضلاي برخي از موسسات به همراه دانشجويان موسسه تاسيس شده است كه به كارهاي فرهنگي و سياسي ميپردازند.»
گويي اين مجموعه بيشتر در راستاي تشريح و تفسير نظرات آيتالله مصباح يزدي به فعاليت ميپردازد. سخنرانيهاي آيتالله در نشستهاي دفتر پژوهشهاي فرهنگي هم غالبا اهميتي سياسي دارد و به مسائل روز پرداخته ميشود؛ به گونهاي كه طرح تشكيل «دولت اسلامي» در قالب كتابي تشريح شد و در آذر 83 نشستي توسط اين مجموعه برگزار شد. تاكنون 14 نشست دفتر پژوهشهاي فرهنگي برگزار شده است كه غير از آيتالله مصباح، ميتوان از افرادي همچون ذوالنور، غلامحسين الهام، حسين شريعتمداري، حسن عباسي و... به عنوان سخنرانهاي اين نشستها نام برد. آخرين نشست اين مجموعه با عنوان «حساسيت مجلس نهم و نقش آن در روند تحولات آينده ايران» برگزار شد كه در آن درباره «جريانشناسي انتخابات مجلس نهم، حكم حكومتي و نقش آن در سلامت نظام جمهوري اسلامي و بررسي جريان فراماسونري در ايران» به بحث و بررسي پرداختند. آنان در اين نشست گفته بودند: «شكلگيري جرياني انحرافي كه به نام دين و بهرهگيري از همه تجربههاي جريانهاي فكري و سياسي معارض و مخالف نظام و با خيمه زدن در بين نيروهاي مذهبي و انقلابي و بعضا افراد تاثيرگذار در كشور به دنبال اهداف خويش است، نيازمند مجلسي است كه با شناخت درست از جريانهاي سياسي و فرهنگي و متعبد نسبت به فرامين رهبري، از برنامههاي پوششي اين جريان انحرافي و نفوذ در مراكز فرهنگي جلوگيري نمايد... »
كانون طلوع:
اين تشكيلات از زيرشاخههاي دفتر پژوهشهاي فرهنگي است كه «درون موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني راهاندازي شده است و جمعي از اساتيد و اعضاي هيات علمي موسسه به صورت هفتگي جلساتي را برگزار ميكنند. در اين جلسات مباحث روز توسط يكي از اعضا مورد بحث قرار ميگيرد و از سوي اعضا سوالاتي پرسيده ميشود كه از سوي آن فرد پاسخ داده ميشود. آيتالله مصباح نيز گاهي در اين جلسات شركت ميكند و به بيان نظرات خود ميپردازد.» يكي از اعضاي اين جلسات درباره تاثيرگذاري اين جلسات ميگويد: «فايده آن اين است كه اعضاي موسسه نسبت به مسائل روز آشنايي كامل پيدا ميكنند و اشكالات احتمالي مرتفع ميشود... »
البته يكي ديگر از شاگردان آيتالله ـ سيداحمد رهنمايي ـ به گونهاي ديگر كانون طلوع و كاركردش را تشريح ميكند: «كانون طلوع يكي از شاخههاي دفتر پژوهشهاي فرهنگي است كه با اجتماع گروهي از دانشآموختگان و اعضاي هيات علمي موسسه در محضر شريف حضرت آيتالله مصباح يزدي و به رياست معظمله در موسسه هر هفته در زمينه مباحث و بررسيهاي علمي و فرهنگي تشكيل جلسه ميدهد. آثار و بركات كانون طلوع در سراسر كشور به ويژه در سطوح دانشگاهي در دانشگاهها مشهود است... مراكزي مستقل از موسسه، متقاضي كمك هستند؛ از جمله دفاتر نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها جهت تدريس يا ايراد سخن و يا پرسش و پاسخ در دانشگاهها و دبيرخانه ائمه جمعه به منظور تصدي امر امامت جمعه در مراكز استاني و شهرستاني و ساير نهادها از جمله بسيج، سپاه و ارتش از موسسه تقاضاي همكاري داشته و دارند.»
***
موسسه آيتالله مصباح يزدي و اقمار آن به گونهاي به فعاليت پرداخته اند كه سيداحمد رهنمايي در اينباره ميگويد: «يك حركت پيشرونده ايجاد شده است كه به صورت تصاعد هندسي ضريب خودش را دارد. امروز به جرات ميتوان گفت هركدام از دوستان در هر مركزي حضور داشتهاند، حضورشان يك بر ده و صدها است... »
شكلگيري دولت نهم و دهم اگرچه به نوعي ميدان تبلور سياسي تشكيلات آيتالله مصباح يزدي بود و برخي از فعالان اين تشكيلات در جايگاه مقامات و صاحبمنصبان دولتي قرار گرفتند اما از سوي ديگر رخنمايي و عرضه برخي نظرات و برنامهها از سوي اسفنديار رحيممشايي و برخي حواريون ديگر محمود احمدينژاد، برنامهها و دغدغههاي آيتآلله را جامه عمل نپوشاند. اگرچه مواجهه در ابتدا با انتقاداتي نرم كه از آنها به عنوان «خودانتقادي» ياد ميكردند، شروع شد، ولي پايان آن به جدايي كامل انجاميد. همانطور كه پيش از آن مشخص بود، آيتالله نهتنها عقبنشيني نكرد، بلكه گوي سبقت در مواجهه با اين جريان را از ديگران ربود و خود پرچمدار مبارزه با اين جريان شد. او در اين راستا و همچنين مقابله با جريانهاي معترض در انتخابات 88 محور شكلگيري دو تشكيلات شد؛ تشكيلاتي كه اگرچه وابسته به موسسهاش نبودند، اما جدا از آيتالله نيز قلمداد نميشدند. او در مراسم شكلگيري هر دو تشكيلات سخنران بود و مورد تكريم اعضا و تابع نظراتش؛ تشكيلات اول «قرارگاه فرهنگي عمار» و ديگري «جبهه پايداري انقلاب اسلامي» بود.
قرارگاه فرهنگي عمار:
اين تشكيلات را ميتوان مجموعهاي دانست كه در مواجهه با حوادث پس از انتخابات 88 راهاندازي شد و شايد كاركردش در برخورد با «غيرخوديها» تفسير ميشود؛ چرا كه رسانههاي حامي اين جريان درباره اعضاي اين تشكيلات نوشتهاند: «چهرههاي آشناي جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي كه وجه مشترك همه آنها عملكرد روشنگرانه در ماجراي فتنه اخير در جامعه بود». اولين گردهمايي رسمي اين تشكيلات كه نام ديگر آن «مركزي راهبردي جبهه اهل ولاء» است، در «قم» و در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني با سخنراني آيتالله مصباح يزدي برگزار شد. در ميان اعضاي اين تشكيلات ميتوان از مجري تلويزيون و كارگردان ديد تا نماينده مجلس و واعظ كه اعضاي شوراي مركزي آنان عبارتند از: مهدي طائب، عليرضا پناهيان، سعيد قاسمي، وحيد جليلي، محمدمهدي ماندگاري، مهدي كوچكزاده، حميد رسايي، نادر طالبزاده، حسين يكتا، حسن عباسي،قاسم روانبخش، علي ثمري، سعيد حداديان، حسين اللهكرم و حسين روشن.
عليرضا پناهيان كه نايب رئيس است، اعضاي فعلي اين مجموعه را 70 نفر عنوان كرده است كه در آينده افزايش مييابند. او نيز اين مجموعه را غيرحزبي عنوان ميكند و ميگويد: «تلاش ما در قرارگاه عمار اين است كه از ايفاي نقش حزبي پرهيز كرده... ما حزب نيستيم ولي در سياست و امور سياسي تاثيرگذار خواهيم بود.» قاسم روانبخش، ديگر عضو شوراي مركزي اين تشكل درباره استفاده از عنوان «قرارگاه» در نام اين تشكيلات ميگويد: «به اين خاطر از لفظ قرارگاه استفاده شده كه باور كنيم در جنگ قرار داريم؛ نه جنگ نظامي، بلكه جنگ نرم و فرهنگي... به همين دليل ستاد مبارزه با عمليات جنگ نرم را با عنوان قرارگاه عمار تشكيل داديم و هدف اين است كه فرامين مقام معظم رهبري را در اين زمينه اجرا كنيم.» گويي اين تشكيلات به دنبال دريافت مجوز از كميسيون ماده 10 احزاب است كه روانبخش اينگونه ميگويد: «اساسنامه اين قرارگاه تدوين و به وزارت كشور ارسال شده است و منتظر تصميم وزارت كشور در اين ارتباط هستيم.» اما در ادامه به گونهاي ديگر سخن ميگويد: «اين قرارگاه مجموعه فرهنگي و اجتماعي است و قرار بر اين ندارد كه سياسي عمل كند؛ گرچه سياست ما عين ديانت ماست و مباحث سياسي از مباحث فرهنگي جدا نيست.» او حتي وابستگي اين مجموعه را به آيتالله مصباح يزدي رد ميكند: «اين قرارگاه به موسسه امام خميني وابستگي ندارد و زيرنظر آيتالله مصباح يزدي نيست. قرارگاه عمار، قرارگاهي مستقل است و اعضاي هيات موسس آن عضو موسسه نيستند و تنها عضو شوراي مركزي اين قرارگاه كه عضو موسسه نيز هست، من هستم.» او حتي بهانه برگزاري مجمع عمومي اين تشكيلات در موسسه آيتالله مصباح و سخنراني او براي آنها را اينگونه توجيه ميكند: «دليل برگزار شدن اين مجمع عمومي در قم، ايام فاطميه بود و اينكه اعضا ميخواستند از نظرات آيتالله مصباح يزدي نيز استفاده كنند و به علت اينكه سالن موسسه امام خميني نيز سالن مناسبي بود، جلسه در آنجا برگزار شد.» اين سخنان روانبخش، حاوي اين اطلاعات است كه به دليل تفاوت فعاليتهاي اين مجموعه با فعاليتهاي موسسه آيتالله و تشكلهاي اقماري آن كه بيشتر در مرحله اجرايي نمايان خواهد شد، آيتالله تمايلي به پذيرش و تاييد تمامي رفتارهاي اين تشكل ندارد. از سوي ديگر به دليل تغيير فضاي سياسي كشور، آيتالله نمايندهاي همچون روانبخش را در مقام عضو شوراي مركزي ميبيند. اين مسئله در جبهه پايداري هم مشاهده ميشود كه تنها عضو موسسه در آن تشكيلات «مرتضي آقاتهراني» است.
جبهه پايداري انقلاب اسلامي:
اين جبهه همانطور كه در ابتداي گزارش به آن اشاره شد، با «حزب» تفاوتهايي دارد و موسسين آن هم بر اين مسئله تاكيد كردهاند. كاركردش نيز بيشتر در مواجهه با جريان اسفنديار رحيممشايي و برخي از حواريون محمود احمدينژاد و برنامهريزي جهت انتخابات مجلس نهم قلمداد ميشود. سخنراني آيتالله مصباح يزدي در مراسم مجمع عمومي اين تشكل در تهران و روابط اعضاي اين تشكل با آيتالله هم از وابستگي اين تشكل به آيتالله خبر ميدهد. اغلب اعضاي اين تشكل از همفكران آيتالله هستند و مرتضي آقاتهراني شاگرد آيتالله. روابط با آيتالله به گونهاي است كه خبرنگار خبرگزاري مهر در حاشيهنويسي مراسم نوشته است: «پس از پايان سخنراني آيتالله مصباح يزدي، صادق محصولي وزير سابق رفاه و تامين اجتماعي و يكي از اعضاي ارشد جبهه پايداري، دست آيتالله مصباح را بوسيد و از حضور و سخنراني او تشكر كرد.»
اعضاي اين تشكل جديد را «افرادي از همكاران قبلي دولت نهم و دهم، برخي اعضاي فراكسيون انقلاب اسلامي مجلس و برخي اعضاي قرارگاه عمار» تشكيل ميدهند كه اعضاي ارشد اين مجموعه «روحالله حسينيان، مرتضي آقاتهراني، غلامحسين الهام، صادق محصولي، باقر لنكراني و علياصغر زارعي» و ديگراني همچون «حميد رسايي، مهدي كوچكزاده، كوثري و...» هستند.
هواداران اين جبهه معتقدند كه «جبهه پايداري نيروهاي انقلاب اسلامي ساختار مرسوم احزاب سياسي را ندارد و قرار نيست كه با ايجاد ساختارهاي حزبي گرفتار آفتهاي آن نظير اليگارشي، ساختار عمومي و سهمخواهي شود... مرز جبهه پايداري را سه ضلع تبعيت كامل از ولايت فقيه و مرزبندي با جريانهاي فتنه و انحرافي تعيين ميكند... جبهه پايداري با پرهيز از ساختار حزبي درصدد است كه يك مدل كار تشكيلاتي تحت نظارت فقيهان ارائه كند... تشكيلات در اين مدل بايد درصدد باشد كه با امام جامعه در اجراي شئونات امامت كند: تشكيلات ميتواند مشاور ولي باشد، تشكيلات ميتواند مصاديق آن را شناسايي و به مردم معرفي كند، در حوزه مردمي به جريانسازي اجتماعي رو ميآورد و نوع اعتقاد و رفتار مردم را مبتني بر اعتقاد نسبت به امام رشد دهد.» در جايي ديگر به روشني از بستر پيشين اينگونه تشكيلات پرده برميدارد و مينويسند: «اين ظرفيت گسترده مردمي، يك امر تاسيسي نيست كه در روز پنجشنبه (روز برگزاري مجمع عمومي جبهه پايداري) اعلام شود، بلكه تبيين و اعلامي است؛ از موجوديت يك تفكر زنده و پويا در كشور كه ساختار انتخاباتي اصولگرايان وجود آن را در انتخابات پذيرفته است. بنابراين جبهه پايداري نه انشعاب است، نه حزب تازه؛ بلكه مردم هستند، يعني حماسهسازان فتنهشكن و فداكاري كه هويت خود را اعلام ميكنند؛ نه موجوديتشان را.» (رجانيوز) اين تشكيلات به گونهاي است كه يكي از هوادارانشان به صراحت مينويسد: «يكي از مهمترين نقاط قوت جبهه پايداري انقلاب اسلامي كه به نوعي متمايزكننده آن با همه جريانهاي ديگر است، پايگاه اجتماعي آن است. ترديدي نيست كه نه مؤتلفه، نه جمعيت ايثارگران، نه اصولگرايان تحولخواه، نه رهپويان انقلاب اسلامي و نه هيچ گروه و تشكل ديگري به لحاظ پايگاه و بدنه اجتماعي قابل قياس با جبهه پايداري نيستند و اصليترين پايگاه اين جريان نيز «امت حزبالله» است؛ خودمانيترش: نمازجمعهايها، بچه هياتيها و خيلي از مردم عادي كه نه علاقهاي به عضويت در احزاب خلقالساعه دارند و نه دنبال بازيهاي سياسي و دردسرهاي آن هستند... جريان حزبالله منسجمتر از هميشه شده است... نه با انحراف جريان نفوذي كنار ميآيند، نه با امتحان پسدادههايي چون قاليباف و لاريجاني و رضايي و توكلي و... .
***
ميتوان گفت كه موسسه آيتالله مصباح يزدي و تشكلهاي اقماري آن بستر تئوريزه و اجرايي شدن نظرات و دغدغههاي آيتالله را فراهم كرده است و شكلگيري دو تشكل ديگر كه زيرمجموعه موسسه نيستند اما همفكر آنان هستند، گام دوم را برداشته و آن، فراتر از بسترسازي، ورود به ميدان سياست است، ديروز اصول و روشها ترسيم ميشد، امروز خودشان ميخواهند آن را عملي كنند. اگر در سال 84 از احمدينژاد و جريانش حمايت كردند، امروز از ابتدا بر سر آينده بحث ميكنند و به تفاهم ميرسند. آيا با ورود آشكار آيتالله مصباح يزدي در رقابتهاي انتخاباتي و معرفي كانديداهايي براي مجلس در قالب تشكلهاي جديد، خواستههايش اجرايي ميشود يا بار ديگر اتفاقات دولت نهم و دهم به گونهاي ديگر تكرار ميشود؟!
فرید مدرسی. متولد 25 آذر 59 در قم. دانشآموخته ارتباطات. روزنامه نگار...