جنتی حذف کرد و حذف شد

موتور تبليغاتي حكومت ايران در ترويج مباني اعتقادي - ايدئولوژيك مثلثي‌شكل است. اضلاع آن، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، سازمان تبليغات اسلامي و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي هستند كه هر سه مستقل از دولتند و مديريت و سياستگذاري آن با انتخاب يا تنفيذ رهبري نظام تعيين مي‌شود. البته در رديف بودجه پيشنهادي دولت به مجلس شوراي اسلامي مي‌توان نام آنان را ديد و فقط در اين بخش قوه مجريه دخيل است.

اگر بخواهيم وظايف اين سه نهاد تبليغاتي را ساده بيان كنيم، بايد بگويم كه «دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم» بيشتر به عنوان اتاق فكر حوزوي نظام در نظر گرفته مي‌شود. اين نهاد سعي مي‌كندپايه‌هاي تئوريك نظام، نظامي كه برآمده از يك نظريه فقهي به نام «ولايت فقيه» است، را مستحكم كند و روحانيون را براي دفاع از مباني نظام و منويات رهبري آن آماده كند تا آنان بتوانند در سفرهاي تبليغي خويش از عهده اين مسووليت برآيند.

«سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي» كه در گذشته وظايفش در «سازمان تبليغات اسلامي» دنبال مي‌شد، نهادي براي تبليغ حكومت اسلامي ايران در سراسر دنياست. اين مركز تبليغاتي هم همچون دوضلع ديگر، به دنبال آن است كه از منظر فرهنگي جبهه‌اي در مقابل منتقدان، مخالفان ودشمنان نظام در خارج كشور ايجاد كند و با برگزاري جلساتي مذهبي – اعتقادي در خارج از مرزها با يك تير دو نشان بزند؛ از يك سو دفاع از نظام و از ديگر سو ترويج شعائر مذهبي مورد تاييد رهبري نظام. اين نهاد در اغلب كشورهاي جهان، دفاتري دارد كه مي‌توان نام آن را «سفارتخانه‌هاي اعتقادي» گذاشت.

اما «سازمان تبليغات اسلامي»، اگرچه اين ضلع ديگر مثلث تبليغاتي نظام ،كشتي بزرگي است و از مجموعه‌هاي متنوع و متعددي شكل گرفته است و وظايفش هم‌گاهي با دو نهاد ديگر به ويژه دفتر تبليغات همپوشاني دارد، اما مي‌توان مخاطب اصلي اين مجموعه را «توده متشرعين» دانست؛ متشرعيني كه هم ميان آنان جوانان هستند و هم پا به سن گذاشتگان، هم روحانيون و هم مردم عوام، هم علاقه‌مندان به اعتكاف و مراسم‌هاي مذهبي و هم دوستداران فيلم وموسيقي. اين نهاد هم خبرگزاري دارد و هم دانشگاه؛ هم انتشارات دارد و هم روزنامه. از يك سو كارگردانان و بازيگران را در نظر دارد و از ديگر سو واعظان و مداحان. به عبارتي مي‌توان تمام وزارتخانه‌هاي فرهنگي دولت را در اين سازمان ديد. البته به دليل تلازم دين و سياست در ايران مي‌توان نگرش‌هاي سياسي را هم در لابه‌لاي آجرهاي فرهنگي آن يافت كه بيشتر در طريق منويات سياسي رهبر نظام تحليل مي‌شود تا جناح‌هاي سياسي مرسوم.

 ***

«سازمان تبليغات اسلامي» در يكم تير 1360 – كه به همين مناسبت در تقويم ، روز «تبليغ واطلاع‌رساني دين» نامگذاري شده است – تاسيس شد؛ در دهه 60 به آن «شوراي عالي تبليغات» مي‌گفتند كه از 14 فروردين 68 براساس نظر امام خميني نامش تغيير كرد. در ميان موسسان اين سازمان مي‌توان نام روحانيوني را ديد كه بيشتر در جريان «جامعه روحانيت مبارز تهران» به حساب مي‌آمدند؛ آقاياني همچون حقاني، شيرازي، باهنر، موحدي كرماني، شرعي، جنتي، امامي‌كاشاني و مهدوي‌كني. آيت‌الله محمدرضا مهدوي‌كني اينگونه آن روزها را به ياد مي‌آورد: «در ابتدا سازمان تبليغات توسط شورايي به نام شوراي عالي اداره مي‌شد. من، اول در آن شورا نبودم، ولي در مقطعي به دعوت آقاي جنتي جزو شوراي عالي تبليغات اسلامي شدم. بنده، آقاي جنتي، آقاي امامي و آقاي موحدي‌كرماني در اين شورا قرار داشتيم و ظاهرا آقاي شرعي هم بودند.» (خاطرات آيت‌الله مهدوي‌كني، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 351) او وظايف شوراي عالي براي اين نهاد تبليغاتي را در سه بند به خاطر دارد: «1-‌تصويب بودجه و تاييد بيلان سالانه 2- تبيين خط مشي سازمان تبليغات در سراسر كشور 3- تصويب آيين‌نامه‌هايي كه در رابطه با واحدهاي مختلف سازمان و مسائل مالي سازمان و حقوق افراد ضرورت داشت.» (همان) اما گويي، اندك اندك اختلافاتي ميان شوراي عالي ايجاد مي‌شود كه «مهدوي‌كني» با تلخي از آن سال‌ها ياد مي‌كند: «قريب دو سال در شورا بوديم، شورا معمولا هفته‌اي يك بار تشكيل مي‌شد منتها آن چيزي كه عمل نمي‌شد همين وظايف بود؛ يعني ما مي‌ديديم كه در سازمان تبليغات با نظر ما، نه بودجه‌اي تصويب شده و نه بيلاني مي‌آورند كه آنچه را كه خرج شده و آنچه باقي مانده و آنچه كه كم و كسر شده تصويب و تاييد كنيم. خيلي اوقات خط مشي‌هاي كلّي هم مورد بحث واقع نمي‌شد؛ مثلا در حوزه هنري، ما اصلا هيچ دخالتي نداشتيم. در مجموع كار اساسي نداشتيم... بنده از اين كار خيلي رنج مي‌بردم...» (همان، صص 2 و 351)

اختلافات از آنجايي آغاز شده بود كه احمد جنتي، بيش از سايرين تاثيرگذار بود و جايي براي اعمال نظر ديگران وجود نداشت كه آيت‌الله مهدوي‌كني گفت‌وگوي گلايه‌آميز آن روزش با جنتي و پاسخ او را اينگونه روايت مي‌كند: «من در اين اواسط گاهي خدمت جناب آقاي جنتي – كه در سازمان تبليغات پيشكسوت بودند – عرض مي‌كردم، بالاخره ما وظيفه‌مان چيست؟ آيا وظيفه ما اين است كه اين «واو»ها را «جيم» بگذاريم، «جيم» را جاي «واو» يا كارهايي مانند آن اما اصلا نفهميديم اين سازمان تبليغات چه كار مي‌كند؟ ما حتي در اين سازمان كاركنان پايين آن را هم نديديم كه اقلا بدانيم در سازمان چه خبر است؟ اين چه نظارتي است؟ البته ايشان مي‌گفتند: شما شوراي عالي هستيد، در كارهاي اجرايي مسووليت نداريد. گفتم صحيح است، ولي بالاخره نظارت عاليه ايجاب مي‌كند؛ گاهي بازديدي، بررسي‌اي، گزارشي، يك چيزي صورت بگيرد. همينطوري كار كردن به نظرم جالب نيست...» (همان، ص 352)

اين بگو مگوها ادامه يافت كه روزي مهدوي‌كني يك راه بيشتر در پيش روي خود نديد و آن اين بود: «در بين دوستان و در حضور خود ايشان [آيت‌الله احمد جنتي] اين پيشنهاد را دادم، گفتم حالا كه جنابعالي حضور بيشتري داريد و اشراف شما بيشتر است و با آقاي زم هم در كارها بيشتر ارتباط داريد؛ به‌خصوص در حوزه هنري. من پيشنهاد مي‌دهم كه برويم خدمت امام و از ايشان تقاضا كنيم كه حكم بدهند و اين شورا را بردارند، ما از شورا خيري نديديم، شورا سابقه خوبي ندارد. بالاخره يك نفر نياز است كه از طرف امام اينجا باشد و قاطع ببرد و بدوزد، شما (احمد جنتي) هم كه هستيد و اين كارها را مي‌كنيد، ما هم وجودمان زيادي است، هم مزاحم شما هستيم و هم وقت‌خودمان گرفته مي‌شود. بنابراين اگر اين مقبول است ما خدمت امام برويم و اين را پيشنهاد بدهيم. اگر ايشان پذيرفتند همين كار را انجام بدهيم. بالاخره دوستان قبول كردند، بنده هم روزي خدمت امام شرفياب شدم و گلايه را عرض كردم. ايشان گفتند: اگر شما نباشيد، پس اينها چه مي‌شود؟ عرض كردم: واقع قضيه اين است كه حالا هم ما نيستيم. آن كسي كه حضور دارد تا حدودي جناب آقاي جنتي است. اگر هم ايشان باشند و مسووليت را رسما به عهده بگيرند، يعني حكمي داشته باشند، قهرا احساس مسووليت بيشتري خواهند كرد بالاخره امام پذيرفتند و حكمي براي ايشان به عنوان رياست‌سازمان صادر فرمودند...» (همان، ص 353)

اينگونه بود كه پس از گزارش تفصيلي مهدوي‌كني در 30 بهمن 67 درباره تاريخچه سازمان تبليغات اسلامي، تشكيلات و تعداد پرسنل و مسائل و مشكلات مربوط به آن خطاب به امام و گلايه از ايشان به دليل عدم توجه چند ساله به اين سازمان و پيشنهاد موردنظرش درباره تغيير در شكل مديريت اين نهاد تبليغاتي امام كتبا به او پاسخ داد: «جناب حجت‌الاسلام و المسلمين آقاي مهدوي كني (دامت افاضاته)؛ با سلام و دعا براي وجود جنابعالي، آنچه مرقوم داشته‌ايد: از طرف اينجانب مانعي نيست كه طي حكمي جناب حجت‌الاسلام آقاي جنتي را مسوول سازمان تبليغات اسلامي بنمايم، مشروط بر اينكه مساله را پيش آقايان اعضاي محترم سازمان تبليغات طرح كنيد كه خداي ناكرده آقايان نگران نشوند... خيلي التماس دعا دارم. اميدوارم هميشه چون گذشته موفق و مويد به نشر و تبليغ اسلام گرديد...» (صحيفه امام، جلد 21، ص 270)

بدين‌سان، براساس حكم امام خميني در تاريخ 14 فروردين 68، اين مجموعه با نام سازمان تبليغات اسلامي، به رياست «احمد جنتي» به فعاليت خود ادامه مي‌دهد. البته با آغاز دهه 70، همچون ساير نهادهاي زيرنظر رهبري نظام ـ آيت‌الله سيدعلي خامنه‌اي- اين سازمان هم دستخوش تغييراتي مي‌شود. رهبري طي حكمي در 11 تير 71 هيات امنايي را براي آن انتخاب مي‌كند؛ آقايان احمد جنتي، محمد محمدي عراقي، محمدعلي زم، غلامعلي افروز، احمد پورنجاتي و غلامعلي حدادعادل. با انتصاب هيات امنا، محمد محمدي عراقي (داماد آيت‌الله محمد تقي مصباح‌يزدي) به جاي آيت‌الله «احمد جنتي» مي‌نشيند و رياست اين سازمان را برعهده مي‌گيرد و جنتي رئيس هيأت امنا مي‌شود. اندك‌اندك مديريت سازمان تبليغات از اعضاي جامعه روحانيت مبارز و نزديكان فكري ـ سياسي آنان به نيروهاي جديدي محول مي‌شود. در پي اين تغييرات، مجموعه اهداف و وظايف سازمان تبليغات هم دستخوش بازنگري و در سال 73، دستگاه تبليغاتي ديگري به نام «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي» براي تبليغات در خارج مرزهاي كشور تاسيس و وظايف سازمان تبليغات روي مسائل داخلي متمركز مي‌شود.

اين روند به رشد و تثبيت اهداف جديد با مديريت «محمدي عراقي» ادامه مي‌يابد كه در سال 80، در ابتداي دولت دوم محمد خاتمي، اين مدير حوزوي بر كرسي رياست سازمان فرهنگ و ارتباطات مي‌نشيند و رئيس جديد سازمان تبليغات با حكمي از سوي رهبري در مهر همان سال معرفي مي‌شود؛ «سيدمهدي خاموشي». خاموشي از خاندان شناخته شده‌اي بود كه در كنار تحصيل علوم حوزوي توانسته بود، مدرك دكتراي خودش را از «مدرسه عالي شهيد مطهري» كسب كند. او كه در سن 39 سالگي سكاندار يكي از نهادهاي تاثيرگذار تبليغاتي حكومت ايران شده بود، اگرچه پرورش يافته مدرسه حوزوي ـ دانشگاهي شهيد مطهري به رياست آيت‌الله محمد امامي كاشاني، عضو ارشد جامعه روحانيت مبارز بود، اما در خط‌كشي‌هاي مرسوم سياسي قرار نداشت و جزو جريان مديران و مسوولان حوزوي جواني بود كه از يك سو پرورش يافته حوزه‌هاي سنتي و از ديگر سو با فناوري‌هاي جديد آشنا و به تحول بنيادين در نهادهاي حوزوي و شبه‌حوزوي جهت تقويت نظام اسلامي مي‌انديشيد. بدين‌سان اگرچه اين جريان كمتر به ارائه نظرات سياسي خود مي‌پردازد كه اين امر هم از يك سو تحليل جريان‌شناسي سياسي اعضاي اين جريان را با مشكل روبه‌رو مي‌كند و از ديگر سو از بروز تفاوت‌هاي سياسي ميان آنان جلوگيري مي‌كند اما در بزنگاه و براساس ضرورت، آنان در مسيري براي تثبيت منويات و سياست‌هاي نظام و رهبري گام برمي‌دارند.

پرونده ای مرتبط: ۲۸ سالگی سازمان تبلیغات اسلامی