دو مصباح در يك گفتمان

 

كتاب «گفتمان مصباح» كتابي است كه به روشني «دو مصباح» را به نمايش مي‌گذارد؛ «مصباح مقابل خاتمي» و «مصباح مقابل هاشمي».

اگر احمدي‌نژاد كانديداي محبوب آيت‌الله «محمدتقي مصباح‌يزدي» بود و بر كرسي قوه مجريه جمهوري اسلامي ايران تكيه زد تا سياست‌هاي آيت‌الله را با ياري مريدانش اجرايي كند، اما در اين كارزار جديد، ريزش نيرو هم ارمغاني ديگر بود كه نصيب آيت‌الله شد.

نويسنده كتاب «گفتمان مصباح» كه ديروز پيش‌نويس اين كتاب را در قالب كتابي تحت عنوان «مصباح دوستان» منتشر كرده بود و هنوز هم در درس اخلاق آيت‌الله حضور مي‌يابد، ناخودآگاه در مسير نگارش كتاب دچار يك اوج و فرود مي‌شود. آن زمان كه مصباح در مقابل جبهه دوم خرداد و رئيس‌جمهور وقت «سيدمحمد خاتمي» مي‌ايستد و از گفتمان خود دفاع و اصولگرايي را در مقابل محافظه‌كاري رقباي خاتمي متولد مي‌كند و اصلاح‌طلبان هم در برابرش زبان در كام فرونمي‌برند و با شدت و حدت بر فراق مطبوعات خويش عليه او مي‌تازند، نويسنده كتاب، از ادبيات و پي‌نوشت‌هايي سود مي‌جويد كه گويي شاگرد ارشد آيت‌الله است و دفاعيه‌نويسي او از تكاليف شاگردي به حساب مي‌آيد. اما آنگاه كه آيت‌الله، رقباي ديروز را بر مسند قدرت سياسي امروز نمي‌بيند و خودي‌هايي در برابر او قرار مي‌گيرند كه هم‌راي با او نيستند و بر فرماندهي اين جبهه آيت‌اللهي ديگر (اكبر هاشمي رفسنجاني) نشسته است، انتقادات و هجمه‌ها نصيب هاشمي مي‌شود و حواريون‌اش. اينجا كاتب دفاعيه براي آيت‌الله، وارد عرصه‌اي ديگر مي‌شود و منش ديروز (فصول گذشته) را نمي‌پسندد و در گوشه‌گوشه صفحات، بسيار مودبانه و ريزبينانه خط بطلان بر آراي آيت‌الله مي‌كشد. اگرچه مولف كتاب، در زمره شاگردان آيت‌الله قرار ندارد و در موسسه او حضور نمي‌يابد، اما نمادي از مخاطبان و مريدان ديروز آيت‌الله است؛ آناني كه هر هفته سخنراني‌هاي پيش از خطبه‌هاي نماز جمعه را گوش مي‌دادند، روزنامه‌هاي اصلاح‌طلب را به فحاشي متهم مي‌كردند، هرباره در مجالس سخنراني مراد خود حضور مي‌يافتند و سطرسطر كتب استاد را بر ديدگان مي‌نهادند و صحيفه‌اي براي مقابله با انحراف مي‌خواندند.

اگرچه نويسنده كتاب «مصباح‌دوستان» و «گفتمان مصباح» يكي است و كتاب اول پيش‌نويس كتاب دوم است، اما در كتاب دوم مصباح ديگري متولد مي‌شود كه رنگ و سيمايش همچون روزهاي دولت اصلاحات نيست. اينگونه است كه كتاب جديد از دفتر جريان‌شناسي تاريخ معاصر اجازه چاپ نمي‌يابد و مدير اين مركز (حميد رسايي)، از مريدان آيت‌الله خط قرمز را برمي‌گزيند و در مقابل «روح‌الله حسينيان» با منشي استقلال‌منشانه حكم بر انتشار آن در مركز تحت مديريت‌اش مي‌دهد.

***

روايت مصباح اول، سال‌هاست كه بر جريده‌هاي موافقان و مخالفان نگاشته شده، اما بازكاوي مصباح دوم فقط در محافل و مجالس رخ‌نمايي كرده است؛ مصباحي كه با احمدي‌نژاد متولد و گفتمانش بر سطور برنامه‌ها و طرح‌هاي دولت ديده شد. داستان مصباح و محمود از آن روزي كليد خورد كه احمدي‌نژاد در كلاس‌هاي درس آيت‌الله در نشست كانون بسيج اساتيد در دانشگاه علم و صنعت نشسته بود و به منويات عالم ديني گوش مي‌داد. (ص 879) اما در آستانه انتخابات رياست‌جمهوري 84، او ديگر فقط شاگرد كلاس نبود، سربازي بود كه با آيت‌الله در خلوت به تبادل آراء و نظرات پرداختند: «فقط در مسائل فرهنگي صحبت شد» (همان) و پس از آن جلسه، روابط هر دو به گونه‌اي شكل گرفت كه نويسنده كتاب «گفتمان مصباح» در اين‌باره نوشته است: «آنچه بيش از هر چيز در راهيابي دكتر احمدي‌نژاد به مرحله دوم انتخابات و امكان رقابت وي با آيت‌الله هاشمي رفسنجاني موثر واقع شد، حمايت حضرت آيت‌الله مصباح از ايشان بود. چرا كه افراد تاثيرگذاري كه از توانايي ساماندهي ميزان آراي دكتر احمدي‌نژاد در مرحله اول برخوردار بودند، تنها با ايماني كه نظرات آيت‌الله مصباح داشتند، مي‌توانستند ترديدهاي خود نسبت به كارآمدي دكتر احمدي‌نژاد را به فراموشي بسپارند؛ ترديدهايي كه منشا آنها عدم تجربه وي در مديريت كلان كشوري بود.» (ص 893)

البته آيت‌الله از ابتداي روزهاي آغازين رقابت، به حمايت علني از احمدي‌نژاد نپرداخت، پس چگونه حمايت‌هاي او ترديدها را به يقين مبدل كرد؟

حمايت با اهداي قطعه طلايي از سوي همسر آيت‌الله به ستاد انتخاباتي احمدي‌نژاد آغاز شد. هفته‌نامه «پرتو سخن» ارگان موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني در همان روزهاي تبليغات كانديداها اينگونه اين خبر را منتشر كرد: «از آن انگشتري كه توسط خانمي در مسجد دو طفلان مسلم [قم] به ستاد انتخاباتي‌اش [احمدي‌نژاد] اهدا شد، تا طلايي كه متعلقه حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي، اين مطهري زمان، به ستاد انتخاباتي دكتر احمدي‌نژاد تقديم كرد همه نشانگر اين است كه دكتر احمدي‌نژاد دل‌ها را بي‌قرار كرده و جان‌ها را مبتلاي انديشه‌هاي الهي خود كرده است. اقدام همسر آيت‌الله مصباح، الگويي شد، براي بانوان ديگر، و از آن پس شاهد كمك‌هاي چشمگير مردمي به ستاد بوديم.» (ص 861) آيت‌الله مصباح‌يزدي در اين‌باره گفته بود: «خانواده و دوستان ما از جيب خودشان خرج كرده‌اند... نمي‌گويم به هيچ وجه [كانديدايي را] معرفي نكردم. اوصاف كسي را گفتم كه بر ايشان [محمود احمدي‌‌نژاد] منطبق مي‌شد... دوستان ما ايشان را مصداق اين اوصاف كلي دانستند و طبيعي است كه من حق نداشتم به فرزندان و دوستانم بگويم كه شما از او [احمدي‌نژاد] تبليغ نكنيد. البته راضي هم بودم؛ براي اينكه تشخيصم اين بود كه ايشان اصلح است.» (ص 880)

آيت‌الله مصباح يزدي، در ابتدا همفكران، مريدان و رهروانش را به حضور در انتخابات تشويق كرد: «در اين شرايط كه براي تحقق دولت اسلامي راهي جز برگزاري انتخابات نيست، نبايد از انتخابات غفلت كرد.» (ص 843) و سپس به نقد دول پيشين به ويژه خاتمي و هاشمي پرداخت: «بعد از رحلت امام(ره) تاكنون كه حدود شانزده سال است، مردم متدين خيلي خون دل خورده‌اند. همه ما كم و بيش مي‌دانيم، چه بسا در بين شماها كساني باشند كه نيمه شب‌ها اشك ريخته و از خدا خواسته باشند كه به اين فسادها پايان دهد... (صص 878 – 877) در جمهوري اسلامي براي اسلام خطر وجود دارد... (ص 847) آنگاه اعضاي كانون طلوع – از مجموعه‌هاي وابسته به آيت‌الله مصباح – را مورد خطاب قرار داد و از آنان به عنوان «هادي مردم» ياد كرد و در جمع ديگر حواريونش (خواهران ميهمان دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي) حكم داد: «ما تكليف شرعي داريم كه اصلح را شناسايي و به او راي دهيم...» (ص 846) و در محفلي ديگر گفت: «بالاترين وظيفه و واجب‌ترين واجب شما اين است كه تلاش كنيد، براي دوره آينده كسي رئيس‌جمهور شود كه درد دين داشته باشد...» (ص 851) آيت‌الله مصباح يزدي، در معرفي احمدي‌نژاد به عنوان كانديداي اصلح روش سلبي و ايجابي را به كار گرفت؛ با ترسيم ويژگي‌هاي «شهيد محمدعلي رجايي»، احمدي‌نژاد به عنوان نماينده آن نخست‌وزير فقيد معرفي شد: «بايد رئيس‌جمهوري چون رجايي انتخاب كرد... زندگي ساده‌اي داشت و حاضر بود با دل و جان براي اسلام كار كند...» (ص 856) و از ديگر سو، در برابر امواج تبليغاتي ساير رسانه‌ها و اميدبخشي به هواداران احمدي‌نژاد از تاثير «دعا و توسل» سخن گفت: «هرگز نبايد در امر انتخابات، تاثير دعا و توسل به ائمه اطهار(ع) را به فراموشي سپرد...» (ص 858) تنها رسانه سياسي هواداران آيت‌الله (هفته‌نامه پرتو سخن) نيز به صراحت رجايي زمان را «احمدي‌نژاد» دانست و در آن ايام در پي شايعات انصراف او از كانديداتوري، به ميدان آمد و خطاب به او نوشت: «اگر قرار باشد كه با اين فشارها زود از ميدان به در رويد و تسليم آنها شويد، چه بهتر كه از اول نمي‌آمديد... بمانيد و يك بار ديگر خاطرات شهيد رجايي را در اذهان مردم زنده كنيد... اگر نيامديد، بايد بپرسيم جواب آن خانم‌ها را چه خواهيد داد و هزاران نفر ديگر كه تحقق آرزوهايشان را در ماندن و انتخاب شما مي‌جستند. آيا طلاهاي آن خانم را به او برمي‌گردانيد؟» (صص 862 – 861)

آيت‌الله محمدتقي مصباح يزدي، علاوه بر روش ايجاني سخنانش در حمايت از احمدي‌نژاد با كلامي سلبي در برابر ساير كانديداها به ميدان مي‌آيد. او در كنار انتقاد از سياست‌هاي 16 ساله دولت‌هاي خاتمي و هاشمي، از رياست‌جمهوري «بني‌صدر» ياد مي‌كند و شرايط را «از مو باريكتر و از لبه شمشير تيزتر» مي‌داند: «به مردم بگوييم كه فريب لباس، عنوان، سابقه و پول افراد را نخورند...» (ص 863) او سه رقيب اصلي احمدي‌نژاد (هاشمي، لاريجاني و كروبي) را بدون نام آوردن از آنان هدف مي‌گيرد و اعلام مي‌كند: «به صرف روحاني بودن نمي‌توان كسي را اصلح از ديگري دانست (ص 864) صرف داشتن عمامه، مشكلي را حل نمي‌كند، بلكه اگر ضعف داشته باشد، ضررش بيشتر است... متاسفانه امروز عمامه يك وسيله تبليغ و بهانه خوبي است تا مردم ساده را بفريبند (ص 865) برخي آقايان كه خود روحاني يا از بيوت روحانيون بودند، اصلا سخني در اين‌باره [دفاع از اسلام و انقلاب] مطرح نكردند (ص 886) » او همچنين روش اصولگرايان براي رسيدن به اجماع ميان آنان (نظرسنجي براي كانديداهاي اصولگرا و انتخاب فردي كه ميزان آراي بالاتري دارد) را رد مي‌كند: «ما بنشينيم و ببينيم چه كسي برنده مي‌شود، بعد اعلام كنيم كه ما هم از او حمايت مي‌كنيم. آيا اين اصولگرايي است؟! (ص 886)... بر اساس نظرسنجي‌ها چه فرد يا تيمي بناست برنده شود، ما هم از او حمايت مي‌كنيم؛ فكر مي‌كنند كار درست و عاقلانه اين است! اگر اين‌طور فكر مي‌كنيم، تنها خيال مي‌كنيم كار درستي مي‌كنيم؛ اما مصداق اين آيه شريفه‌ايم: «قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا» خاسرين هم نيستيم؛ اخسرين هستيم...» (ص 852)

آيت‌الله مصباح يزدي، در اين ايام تيغ تيز انتقادات خود را به سوي مواضع آيت‌الله «اكبر هاشمي رفسنجاني» نشانه گرفت و بدون نام بردن از او گفت: «كساني با عنوان آيت‌الله مي‌گويند ما بوديم كه ولايت فقيه را درست كرديم تا بتوانيم با شاه مبارزه كنيم و كشور را حفظ كنيم، ما امام (ره) را به عنوان ولي فقيه در بين مردم ترويج كرديم و قائم‌مقام برايش درست كرديم؛ رهبري را ما درست كرديم، شوراي رهبري را ما به رهبري فردي تغيير داديم؛ بعد هم اگر دلمان بخواهد دوباره عوضش مي‌كنيم... با اينكه عنوان آيت‌الله را دارند، متن مكاسب را درست نمي‌توانند معنا كنند... (صص 875 – 874) تا جايي كه كساني كه از آنها انتظار نمي‌رفت، گفتند: ما ولايت فقيه را امري زميني مي‌دانستيم و مي‌دانيم! اين، همان حرفي است كه از دهان منافقين شنيده مي‌شد... سربسته به شما مي‌گويم و انشاءالله هميشه سربسته بماند؛ كساني كه شما باور نمي‌كنيد، در صدد تضعيف موقعيت رهبري و ولايت فقيه هستند...» (همان) او همچنين نگرش «مصلحت در اسلام» را رد و اعلام كرد: «اگر كسي به تشخيص آنها اعتراض كند، مي‌گويند اين مجمع تشخيص مصلحت را امام(ره) فرمودند، و ضديت با ما يعني ضديت با مجمعي كه امام پايه‌گذاري كرد، يعني ضديت با امام و انقلاب...» (ص 873)

آيت‌الله مصباح در همان روزها، در پي واكنش‌ها به اينگونه سخنان و «تخريبي» دانستن آن از سوي رقبا، اين گفتارها را نه‌تنها تخريبي ندانست، بلكه آن را از مصاديق افشاگري و «غيبت واجب» عنوان كرد. او در تبيين اين نظر گفت: «اگر همسايه‌تان آمد و گفت كه كسي براي خواستگاري دخترم آمده؛ به نظر شما كه او را مي‌شناسيد، آيا دخترم را به او بدهم يا نه؟ شما كه مي‌دانيد، اين شخص شراب‌خوار و تارك‌الصلاه است، بايد واقعيت را به او بگوييد يا نه؟ اينجا واجب است غيبت كني و بگويي اين مرد شراب‌خوار است... همان كسي كه گفته غيبت حرام است، در يك جايي هم گفته واجب است، اگر كوتاهي كرديد و عامل مخفي شدن حق و رواج باطل و فساد شديد و زمينه‌اي فراهم شد كه شخص ناشايستي سر كار بيايد و اختيارات شصت، هفتاد ميليون مسلمان را در دست بگيرد و انقلاب را به فساد بكشاند، مسئوليد.» (ص 878 – 876)

از اين رو، آيت‌الله مصباح‌يزدي در ايام رقابت‌هاي انتخاباتي در حمايت از محمود احمدي‌نژاد به گونه‌اي رفتار كرد كه نه‌تنها نويسنده كتاب «گفتمان مصباح» مي‌نويسد: «گرچه آيت‌الله مصباح در طول انتخابات هرگز نامي از كانديداي مورد نظر خويش نبرد، اما عملا جريان حامي دكتر احمدي‌نژاد را تا برگزيده شدن وي به رياست‌جمهوري اسلامي ايران مديريت كرد.» بلكه احمدي‌نژاد نيز در اولين ديدارش با آيت‌الله بر اين نقش اذعان كرد و خطاب به او گفت: «مي‌خواستم تشكر بكنم از حضرتعالي كه با درايت و بزرگواري در اين صحنه وارد شديد و مديريت كرديد و از همه عزيزان و ياران حضرتعالي، فضلا و طلاب و عزيزاني كه براي تداوم آن حركت عظيم حقيقي وارد شدند و تلاش كردند و زحمات فراواني كشيدند.» (ص 862) اينگونه بود كه آيت‌الله پس از انتخابات، به صراحت به سخن آمد و دست نوازش خود را بر سر دولت جديدالولاده از زير عبا بيرون كشيد. او در اولين ديدار،‌ پس از انتخابات به احمدي‌نژاد گفت: «[اين] انتخابات مشحون به كرامات و معجزات بود... عنايت حضرت ولي‌عصر(عج) يار ملت ايران بود كه چنين موفقيتي دست يافت و تلقي ما اين است كه اين نفحه الهي كه در اين زمان در جامعه ما دميده شد و آثارش در علاقه بيشتر مردم به دين و انديشه‌هاي اسلامي ظهور يافته، مرتبه‌اي از مراتب چيزي است كه در زمان پيامبر اسلام(ص) تحقق پيدا كرد و انشاءالله اثر كاملش در زمان ظهور حضرت ولي‌عصر (عج) تحقق خواهد يافت...» (ص 882 – 881) پيش از اين نيز گفته بود: «مردم به يك فردي كه هيچ امتيازي از نظر ظاهر و قيافه، پول و حتي سيادت ندارد،‌ علاقه‌مند مي‌شوند و به او راي مي‌دهند... خانمي را سراغ دارم كه براي پيروزي آقاي احمدي‌نژاد نذر كرده 40 زيارت عاشورا، 40 زيارت جامه كبيره، 40 زيارت آل‌ياسين و 14 ختم قرآن كريم بخواند. چند نفر از خانم‌ها 140 هزار صلوات نذر كردند و چقدر تضرعات، گريه‌ها، زاري‌ها و توسلات عجيب و غريب تا اينكه يك كسي پيروز شود... ديشب يكي از دوستان حاضر در جلسه نقل كرد؛ قبل از برگزاري مرحله اول انتخابات به محضر يكي از علماي اهواز رسيدم. ايشان گفت: نگران نباشيد، احمدي‌نژاد رئيس‌جمهور مي‌شود. ايشان گفته بود كه شخصي شب بيست‌وسوم ماه رمضان در حال احيا، پيش از نيمه شب به خواب مي‌رود. در خواب به او ندا مي‌شود كه بلند شو براي احمدي‌نژاد دعا كن، وجود مقدس ولي‌عصر(عج) دارند براي احمدي‌نژاد دعا مي‌كنند. مي‌گويند من حتي اسم احمدي‌نژاد را نشنيده بودم و اصلا او را نمي‌شناختم. خود ايشان [محمود احمدي‌نژاد] نيز در تاريخ دهم دي ماه قاطعانه گفته بود كه من رئيس‌جمهور خواهم شد.» (صص 883 – 882) مصباح يزدي در نشست دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي (وابسته به او) در مشهد به رد ساير كانديداها در مقابل احمدي‌نژاد پرداخت و افزود: «بنده به خاطر نمي‌آورم كه جز رئيس‌جمهور فعلي، يكي از اين اصولگرايان اسمي از اسلام و انقلاب برده باشد كه اگر من رئيس‌جمهور شدم، از ارزش‌هاي اسلامي و انقلابي حمايت مي‌كنم. گويا به همه آنها خط داده شده كه تبليغات سكولار داشته باشيد، دين را مطرح نكنيد، به بهايي‌ها اميد بدهيد. اينها خوبان ما بودند!» (ص 887)

اين مواضع در كتاب «گفتمان مصباح» جمع‌آوري شده و در پي‌نوشت صفحات، نويسنده برخي از آنان را نقد و  حتي گاهي از «علامت تعجب» در برابر سخن آيت‌الله استفاده كرده بود تا رد خود را بر آراي استاد نمايان كند و در پايان نيز با جمله‌اي ترديدآميز اين بخش را به پايان رساند: «اينك بايد ديد كه «احمدي‌نژاد» چه كارنامه‌اي از خود در عرصه ترويج فرهنگ ديني كه مهمترين دليل و خواسته آيت‌الله مصباح در حمايت از او بود، به جاي خواهد گذاشت.» (ص 912)

***

در كتاب «گفتمان مصباح» به مصباح اول و دوم پرداخته شده است؛ اما مدتي پس از رياست‌جمهوري احمدي‌نژاد با صدور اجازه حضور زنان در ورزشگاه و مخالفت آيت‌الله مصباح يزدي با اين تصميم، نطفه «مصباح سوم» به ارمغان آمد. اگرچه برخي از همفكران و مريدانش در مناصب دولتي از معاونت رياست‌جمهوري تا مشاورت آن قرار گرفتند، ولي انتقادات و گلايه‌هاي آيت‌الله در ديدارهاي وزرا با او بروز كرد؛ وزراي علوم، آموزش و پرورش و بهداشت. همچنين ارگان رسمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (پرتو سخن) نيز در كنار حمايت‌هاي خود از دولت، چشم بر انتقادات نبست و در گوشه‌هاي صفحات خود به برخي برنامه‌ها، تصميمات و اظهارات دولتيان واكنش نشان داد. اكنون آيت‌الله مصباح يزدي با توجه به عملكرد دولت نهم بايد چشمي بر دردانه خود بر مسند قوه مجريه ببندد و به دنبال راهكاري ديگر باشد تا «دولت اسلامي» آرماني‌اش اجرايي شود و ديگراني يافت شوند و آرزوهاي آيت‌الله را محقق سازند. آيا مصباح سوم همچون مصباح اول و دوم با قدرت و صلابت متولد خواهد شد؟!