نقاطي در منحني تحولات

 

سالنامه شهروند: تحول در حوزه رخدادي سريع، آني و كوتاه‌مدت نيست. بذري كه امروز در زمين حوزه كاشته مي‌شود، فردا به بار نمي‌نشيند، با بخشنامه و دستورالعمل سرعت آن فزوني نمي‌يابد و درخت تحولات به سرعت، رشد و نمو ندارد.

بلكه اينجا رخدادها در پروسه‌اي بلندمدت رخ‌نمايي مي‌كند و از سوي ديگر آنچه در برابر ديدگان عموم جامعه ديده مي‌شود، همچون كوه يخ در زير اقيانوس گوشه‌اي از آن بروز مي‌كند. شايد نسل‌هاي آتي بتوانند تغييرات كنوني حوزه‌‌هاي علميه را بشناسند، تجزيه و تحليل كنند و در چارچوبي به نمايش بگذارند، اما امروز بيروني‌‌‌هاي حوزه‌ها، اندروني را نمي‌بينند و فقط انتزاعي به تمجيد يا طرد آن مي‌پردازند و حوزويان نيز بر تمامي ابعاد تغييرات اشراف ندارند؛ بلكه آنچه را مي‌دانند كه در پيرامون آنان رخ مي‌دهد و رشد مي‌كند. بدين‌سان، تحولاتي كه در سال گذشته يا ساليان سپري شده، از آن ياد مي‌شود، فقط نقاطي پراكنده از تحولات رخ داده در دامان حوزه‌هاي علميه است و بس.

تجزيه، تحليل و بررسي عميق در اين وادي، محتاج آمار و اطلاعات روشن است كه نه حوزويان عادت به اعلام و انتشار آن دارند و نه چنين داده‌هايي را مي‌توان در حجره آنان يافت. اگر امروز تحولات سال گذشته حوزه را در هفت تحول خلاصه و آن را ارزيابي مي‌كنيم، نشان از آن ندارد كه اين پديده‌ها تحولاتي هستند كه يك‌شبه در سال‌ گذشته بروز كردند يا اينكه اين تحولات مطمئنا سبب شكل‌گيري رخدادهايي در اين وادي خواهند شد؛ بلكه اين رويدادها تنها نقاطي از تحولات در ميان حوزه و حوزويان را نشان مي‌دهند و بيانگر تصويري از منحني تغييرات در حوزه نيستند، بلكه به مرور تصويري ژلاتيني از اين منحني ساخته مي‌شود.

اين تصوير هم در تمامي ابعاد اين نهاد به بار نمي‌نشيند و بخشي از آن را به نمايش مي‌گذارد. پيوند سياست و حوزه در ايران نيز ارزيابي اين نهاد را پيچيده كرده است. به گونه‌‌اي كه اگر امروز از مخالفت‌هاي حوزويان با خرافي‌گرايي سخن مي‌‌گوييم؛ نمي‌توان از جامع بودن آن سخن گفت؛ چرا كه برخي در حمايت يا مخالفت با اين آرا سخن نمي‌گويند و اگر هم برخي نظري دارند، شايد بتوان آن را در عرصه سياست ايران تعريف كرد؛ نه در ميان حوزويان. به‌گونه‌اي كه در سال‌هاي گذشته برخي از بزرگان حوزه مخالفت با خرافه‌گرايي را در ميان عوام و گاهي در جرگه مداحان و واعظان نشانه گرفتند و در چند ماهه اخير برخي ديگر خرافه‌گرايي را در ميدان سياست و سياستمداران به تصوير كشيدند و به اعتراض عليه آن برآمدند. همچنين اگر از ظهور و پويايي شخصيتي روحاني همچون «مهدوي‌كني» در عرصه سياست در چندماهه اخير سخن رانده مي‌شود، شايد از ديد ديگران اين رخداد ربطي به عالم آخوندي ندارد و او همچون ديگر سياستمداران فعال يا منفعل شده است. تغيير مديريت از آيت‌الله مشكيني به آيت‌الله يزدي در جامعه مدرسين هم فقط تغييرات در يك تشكل حوزوي كه بخشي از حوزه را نشان مي‌دهد، است حتي در ميان اعضاي جامعه مدرسين هم اثر و تاثيري نمي‌گذارد و شايد تنها در وادي كنش‌‌‌هاي عيان سياسي اين تشكل نمود داشته باشد. توهين به آيت‌الله صانعي هم از سوي برخي رسانه‌ها فقط رخدادي كنوني نيست، بلكه در تاريخ معاصر مي‌توان نمونه‌هايي ديگر را هم مثال زد كه مرجعيت – اگرچه در وادي قانون از گذشته دور تاكنون مورد حمايت قرار گرفته- مورد هجوم و اهانت واقع شده است. مكتب تهران هم اگرچه با درگذشت آيت‌الله مجتهدي نحيف مي‌شود، اما از سال‌‌هاي دور اين مكتب دوران افول خود را مي‌گذراند و اين رخداد، نقطه‌اي در منحني فرود مكتب تهران است. انتقاد آيت‌الله مصباح‌يزدي هم در دايره ميدان سياست تفسير مي‌شود؛ اگرچه دولت با شدت گرفتن اين انتقادات از سوي اين روحاني ارشد قم، تنها حامي خويش را از دست مي‌دهد و مناسبات آن با حوزه در وادي ضعف قرار مي‌گيرد. از ديگر سو، اعتراضات و فتاواي امسال برخي مراجع عليه اهل تصوف هم فقط مختص زمانه كنوني نيست، بلكه از گذشته‌هاي دور اين جهت‌گيري‌ها به اين سمت و سو بوده است.

با اين حال نمي‌‌توان از نقاط تحول‌آفرين در مسير حوزه‌هاي علميه به راحتي گذشت، چرا كه اين نقاط در كنار يكديگر منحني تغيير و تحولات حوزوي را مي‌سازند. اگر امروز منحني آنان ديده نشود، فردا روزي به روشني رخ مي‌نماياند.