دوستی روایت می‌كرد كه روزي يكي از مقامات دولتي به مسول ارتقاء يافته‌اي تماس ميگيرد و از او مي‌خواهد كه فلان مدير را اخراج كند. اين مسول كه از مدير خود راضي بود و عملكرد او آنقدر رضايت‌بخش كه وجدانش اجازه نداد، او را اخراج كند. لذا به او مي‌گويد كه خودش استعفا دهد و او بپذيرد. پس از پذيرش استعفا و رفتن آن مدير، بارديگر آن مقام دولتي تماس مي‌گيرد و مسول آن سازمان را به باد ناسزا مي‌گيرد كه قصد ما اخراج بود تا آن مدير با خفت از اين سازمان برود.
در دانشگاه‌ها هم رؤسا اينگونه رفتند. روزي رييس يك دانشگاهي آمد و ديد كه در دفترش فردي ديگر نشسته و متوجه اخراجش شد. و يا چهارشنبه به رييس دانشگاهي خبر اخراجش را دادند و صبح شنبه مراسم توديع و معارفه برگزار شد. عقده‌گشايي سياسي شايد در استانداري‌ها و فرمانداري‌ها به دليل سمت سياسي آنان توجيه‌پذير باشد، اما دانشگاه محلي براي عقده‌گشايي نيست. اين را تا اين لحظه نفهميدند و به خلاف جهت راندن در خيابان يك‌طرفه ادامه مي‌دهند.