آنقدر مشکل پشت مشکل ایجاد کرده‌اند كه تا مي‌آييم يكي را بگوييم و اعتراض كنيم، ديگري سرباز ميزند. منظورم سياست‌ها و رفتارهاي مديران وزارتخانه مظلوم علوم است. بگذريم از اينكه چه اتفاقي افتاد و با كدام از اساتيد سخن گفتم كه از اين مشكل اطلاع يافتم. مشكل اين است كه تازگي در پي خودي و غيرخودي شدن اساتيد از منظر مديران دانشگاه‌ها، فراكسيون‌بندي‌هايي كاذب در جلسات گروه‌هاي علمي ايجاد شده است. جلساتي كه تا ديروز حتي با وجود حضور اساتيد فعال در احزاب چنين مرزبندي‌اي معنايي نداشت. در حال حاضر رؤساي دانشگاه‌ها مي‌گردند دنبال اساتيد همفكر كه آنان را نورچشمي كنند و چون نمي‌يابند مجبور مي‌شوند به برخي كه جايگاهي جدي در دانشكده‌ها ندارند بها دهند و آنان را حامي خود كنند. ديگر اساتيد را هم به بهانه‌هايي گوناگون طرد، محروم از حقوق، مرخصي اجباري، بازنشستگي اجباري و اخراج معلق و در نهايت اخراج كامل مي‌كنند. پس از اين كار نيز برخي اساتيد دانشگاه‌هاي خاص از آن دانشگاه‌ها اثاث‌كشي مي‌كنند و استاد دانشكده‌هاي با سابقه مي‌شوند. اين اتفاق در نهايت باعث شده كه حتي اساتيد اصولگرا كه تا ديروز سنگردار مخالفت با دولت خاتمي و دانشجويان انجمني بودند هم از اين مرزبندي جديد مزه بكنند و اين پروژه دامن آنان را بگيرد، چرا كه آنان امروز نمي‌توانند از رفتارهاي غيركارشناسي اساتيد حمايت كنند. جالب اينجاست كه مديران برخي توصيفات زننده را بهانه‌اي براي اخراج و يا مشكل‌آفريني براي آنان مي‌كنند كه همان توصيفات بر مبناي مدارك خودشان زيبنده آن چند نفر نورچشمي هستند و اين مدارك هم دال بر اين مسئله است. در آينده اگر لازم باشد بخشي از تبعيض‌هاي حاكم در دانشگاه‌ها را تا آنجا كه مطلع هستم، اعلام مي‌كنم.
البته بار ديگر تاكيد مي‌كنم كه حل اين مسائل و رفع تبعيض‌هاي حاكم بر اساتيد دانشگاه‌ها جز با همت و اتحاد آنان رفع نخواهد شد.